طریق عشق

عشق شوری در نهاد ما نهاد...................

طریق عشق

عشق شوری در نهاد ما نهاد...................

طریق عشق

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنامن المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام

ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بازدید کنندگان محترم و تمامی رهپویان طریق عشق و معرفت ، طریق الی الله و با عرض خالصانه ترین درود ها و سلام ها به پیشگاه حضرت ولیعصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) خدارا شکرمیکنم که به این بنده حقیر توفیق عنایت فرمود تاصفحاتی از دفتر عمرم را در کهکشان علم و معرفت عشاق حقیقی ، عارفان بالله ، باشم تا شاید بتوانم ذره ای از حقی را که این مردان راستین برگردن ما دارند را جبران نمایم. امید است که این مطالب همانند چراغی در تاریکی موجب هدایت خودم و شما عزیزان گردد. انشاالله.......

نویسندگان


















شرح احوال علامه طباطبایی به قلم علامه طهرانی رضوان الله علیهما


شرح احوال علامه طباطبایی به قلم علامه طهرانی رضوان الله علیهما

مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه از نوادر و مفاخر اسلام در طول تاریخ بوده است که حقاً میتوان او را به عنوان سمبل انسان کامل و ظهور تشیع علوی در کالبد انسانی متعال به عرصۀ علم و معرفت معرفی نمود ، شخصیتی که وجود علمی و حقیقت روحانی خود را به دو جنبۀ طهارت باطن واحاطه بر علوم و معارف ظاهریه و باطنیۀ به مرتبۀ کمال رسانده بود ، علامه طهرانی که مدت هفت سال روزی چند ساعت از وقت خود را به اکتساب  معارف الهیه از این شخصیت بی بدیل گذرانده بود و به عنوان شاگرد خاص وممتاز ایشان مورد توجه استاد خویش قرار گرفته بود در مقام تعرِیف از ایشان می فرمود :علامۀ طباطبایی فردی است که ملائکه هیچگاه بدون  وضو و طهارت اسم ایشان را بر زبان نمی آورند و اگر ما ایشان را درک نمی کردیم خسرالدنیا و الآخرة بودیم.

  علامه طهرانی می فرمودند : در روز پنجشنبه 29/ج1/1403 جناب محترم ثقة الاسلام آقای حاج سید محمد علی میلانی دام توفیقه درباره مرحوم استاد ما علاّمه طبا‌طبائی رضوان الله علیه گفتند: رئیس انجمن فرهنگی مصر: شیخ محمّد فحّام و معاون او شیخ شِرْباصیّ در مشهد مقدّس نزد پدرم آمدند؛ و از جمله سخنانشان این بود که ما تفسیر المیزان را از بهترین تفاسیر یافته‌ایم و تا جلد هجدهم آن را مطالعه کرده‌ایم و دو جلد دیگر آنرا نیافته‌ایم؛ و خیلی اشتیاق داشتند که از نزدیک علاّمه طبا‌طبائی را نیز ببینند؛ امّا علاّمه طبا‌طبائی در آن وقت که در شهر مقدّس مشهد بودند؛ در خارج شهر رفته بودند و لذا ملاقات حاصل نشد؛ ولیکن مرحوم پدرم جلد نوزدهم و بیستم را تهیّه و برای آنان به مصر فرستادند.

این بود حکایت جناب آقای میلانی زاده؛ و امّا جناب مستطاب حجّة الاسلام آقای حاج شیخ محمّدرضا مهدوی دامغانی زید توفیقه همین مطلب را در یکسال و نیم قبل بدین‌طریق بیان کردند: که چون بین ایران و مصر روابط دوستانه بر‌قرارشد؛ و بنا شد؛ روابط فرهنگی بین دو کشور برقرار شود؛ از طرف مصر شیخ محمّد فحّام و شرباصیّ به ایران آمدند؛ و از مجامع فرهنگی باز‌دید و با علماء ملاقات کردند.

من که از شاگردان و معتمدان مرحوم میلانی بودم، نزد من فرستادند و پیام دادند که: اوّل وقت فردا میل دارم شما را ملاقات کنم. من فردا اول وقت به حضورشان رفتم؛ فرمودند: دو نفر از شخصیّت‌های مصر از طرف انجمن روابط فرهنگی ایران و مصر بناست نزد ما بیایند؛ شما هم در آن جلسه حضور داشته باشید و از طرفی باید چیزی به آنها هدیه کنیم؛ شما چه چیز را مصلحت می‌دانید؟!

من گفتم: دوره تفسیرالمیزان؛ هم علمی است و هم کتاب شریف و معتبر و مناسبت با این ملاقات را دارد. ایشان فرمودند: به نظر من هم همین رسیده بود؛ و لذا یکدوره از المیزان تهیّه کردند که در وقت ملاقات به آنها هدیه کنند؛ و از طرفی به نزد حضرت علاّمه طبا‌طبائی پیام دادند که ایشان هم در آن مجلس حضور بهم ‌رسانند ولیکن به جهت ابراز کسالت، علاّمه از حضور در مجلس خودداری کردند.

و درباره ادبیّت عربی تفسیرالمیزان، جناب آقای میلانی‌زاده فرمودند: از نقطه نظر قیاس ادبیّت المیزان و الغدیر در زمان حیات هر دو مؤلّف بزرگوار آنها؛ از مرحوم حاج شیخ محمد حسین کاشف‌الغطاء که استاد ادبیّت و عربیّت و فرید عصر در زمان خود بود، چون از الغدیر سؤال شد، در جواب فرمود: معلوم است که آنرا ایرانی نوشته است؛ وچون از داماد مرحوم آقا سیّد شرف الدین عاملی: آقای شیخ عبدلله سُبَیْتی سؤال شد؛ در جواب گفت: معلوم است که آن را غیر عرب نوشته است. ولیکن از المیزان چنین نقل‌هائی نشده است؛ علاوه بر آن که از آقا سیّد محمد حسین فضل الله که در غازیه لبنان ساکن و از مشاهیر ادبیّت عرب هستند، نقل شده است که: تفسیر المیزان از نقطه نظر ادبیّت جزء کتاب‌های معتبر ادبی در نزد جوانان و دانشگا‌هیان لبنان است.

و آقای میلانی‌زاده فرمودند: با آنکه مرحوم امینی نسخه خود را در نجف اشرف در نزد مرحوم آقا شیخ محمّد علیّ اُردوبادی می‌برده و می‌خوانده است،و آن مرحوم که در ادبیّت عرب ممتاز بوده است، تصحیح می‌نموده است؛ و عروة الوثقی مرحوم یزدی را که دو نفر عرب: آقا شیخ احمد کاشف الغطاء و آقا سیّد احمد خوانساری تصحیح کرده‌اند؛ و کفایه مرحوم آخوند خراسانی را نیز تصحیح کرده‌اند بدین‌گونه که مرحوم سیّد محمد کاظم یزدی که از کوفه به نجف می‌آ‎مده است، در عَرَبانه نوشته‌ای از عُروه را برای شیخ احمد کاشف الغطاء و حاج سیّد احمد خوانساری می‌خوانده است و این دو نفر آن را تصحیح می‌نموده‌اند. و أما مرحوم آخوند خراسانی کفایة الاصول را بدین ترتیب نوشته است که: مرحوم شیخ محمّد صالح علاّمه سمنانی که دوره اوّل درس مرحوم آخوند می‌رفته است؛ مطالب را برای خود می‌نوشته است، سپس آن را مرحوم آخوند از وی می‌گرفته است؛ و بالنّتیجه «کفایة الأصول» تنظیم و تحریر یافته است. ولیکن تفسیرالمیزان حتّی تصحیح مطبعه‌ای آن‌هم توسّط خود علاّمه انجام می‌گرفت رحمة الله علیه؛ و در آن وقتی که علاّمه مشغول نوشتن آن بود، و فقط گاهگاهی چاهی کم رنگ می‌خورد؛ و یا یک نصفه سیگار می‌ کشید؛ و سیگار ایشان اشنو بود و یک پاکت آن، هفت قران (ریال) ارزش داشت؛ چه بسا ایشان پول سیگار را نداشت.

روزی ما در معیّت پدرم و عمو‌هایم یک درشکه از تبریز برای دهی که علاّمه در آن سکونت داشت (شاد آباد ویا غیر آن) گرفته و سوار شده ومی‌رفتیم و قبلاً عمو‌هایم با پدرم سخن از قبله به میان آورده بودند و هنوز قبله‌نمای رزم‌آرا به میان نیامده بود. در بین راه که درشکه می‌‌‌‌‌‌رفت، عمو‌‌هایم به پدرم گفتند: این شخص مگر چه شخصیّتی است که شما با درشکه از تبریز به سوی او به آن دِه می‌روید؟! پدرم گفت: همان کسی است که در حلّ این مسائل (قبله که قبلاً مورد سخن بوده است) استاد و فرید است.

ودر غالب از موارد و اوقات مرحوم پدرم می‌گفت: علاّمه طباطبائی علومی را دارد که ما نداریم؛ و منظور پدرم از آن‌علوم،علوم باطنی و غیبی بوده است.

یک روز من با حضرت علاّمه طبا‌طبا‌ئی و دو نفر داماد‌شان آقای مناقبی وآقای قدّوسی با ماشین سواری از سبزوار به مشهد می‌‌آمدیم وبنا شد مشاعره کنیم. ما سه نفر در یک‌‌ طرف و علاّمه به تنهائی در طرف دیگر بود، ما سه نفر که مجموعاً نتوانستیم از ایشان برنده شویم، بلکه علاّمه بود که ما را محکوم می‌‌‌کرد؛ نه با یک بیت شعر بلکه با چند بیت که مرتّباً به عنوان شاهد می‌‌آورد وحقّاً ما از احاطه ایشان به شعر و ادبیّت در شگفت افتادیم.

آقا سید محمد‌علی میلانی می‌گفتند: علاّمه درتشخیص خطّ‌های قدیمی و اساتید فنِّ خطّ، استاد بودند و خطّ‌‌های معروفین را به طرز بی‌نظیری می‌‌شناختند، بطوری که در بعضی از اوقات اساتید خط‌‌شناسی برای شناختن بعضی از خطوط به ایشان مراجعه می‌کردند وایشان بدون درنگ می‌‌گفتند: این خطّ مثلاً از فلان است.

یکی از اساتید اهل فنّ خطّ برای ما می‌‌گفت: روزی ما مقدار زیادی از خطوط را که نمی‌شناختیم، به محضر ایشان بردیم وایشان یک‌یک را می‌گفتند که از کیست؛ وسریعاً کنار می‌گذاردند. مثلاً می‌گفتند: این از مرحوم درویش است، این خطّ میرعماد است، این خطّ میرزا غلامرضا کلهر است، این خطّ احمد نیریزی است؛ وهمچنین تا آخر مجموعه را یکایک سریعاً گفتند واوراق را روی هم می‌گذاردند.

پس از انجام این مهمّ ما پرسیدیم: بسیار خوب! شما این‌طور مبیّن و روشن ساختید. ولی حالا بفرمائید: به چه دلیل این‌طور می‌گوئید؟ وبرای ما چه حجّتی باشد؟!

ایشان یکایک از اوراق را برداشتند وشیوه یکایک از اساتید خطّ را بیان می‌کردند وسپس می‌‌‌‌‌فرمودند: این قطعه دارای این شیوه واین خصوصیّات است که این نیز برای ما بسیار مُعجِب بود.












  • متمسک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی